دست نزن قلبم شکست

ساخت وبلاگ
چنانک بر سر دوزخ قدم نهد خالق ندا کند که شدم سیر هین قدم بردار خداست سیرکن چشم اولیا و خواص که رسته اند ز خویش و ز حرص این مردار نه حرص علم و هنر ماندشان نه حرص بهشت نجوید او خر و اشتر که هست شیرسوار خموش اگر شمرم من عطا و بخشش هاش از آن شمار شود گیج و خیره روز شمار بیا تو مفخر تبریز شمس دین به حق کمینه چاکر تو شمس گنبد دوار 1137 شدست نور محمد هزار شاخ هزار گرفته هر دو جهان از کنار تا به کنار اگر حجاب بدرد محمد از یک شاخ هزار راهب و قسیس بردرد زنار تو را اگر سر کارست روزگار مبر شکار شو نفسی و دمی بگیر شکار تو را سعادت بادا که ما ز دست شدیم ز دست رفتن این بار نیست چون هر بار پریر یار مرا گفت کاین جهان بلاست بگفتمش که ولیکن نه چون تو بی زنهار جواب داد تو باری چرا زنی تشنیع که پات خار ندید و سرت نیافت خمار بگفتمش که بلی لیک هم مگیر مرا نیاحتی که کنم وفق نوحه اغیار چو میرخوان توام ترش بنهم و شیرین که هر کسی بخورد بای خود ز خوان کبار به سوزنی که دهان ها بدوخت در رمضان بیا بدوز دهانم که سیرم از گفتار ولی چو جمله دهانم کدام را دوزی نیم چو سوزن کو را بود یکی سوفار خیار امت محتاج شمس تبریزند شکافت خربزه زین غم چه جای خیر و خیار 1138 چه مایه رنج کشیدم ز یار تا این کار بر آب دیده و خون جگر گرفت قرار هزار آتش و دود و غمست و نامش عشق هزار درد و دریغ و بلا و نامش یار هر آنک دشمن جان خودست بسم الله صلای دادن جان و صلای کشتن زار به من نگر که مرا او به صد چنین ارزد نترسم و نگریزم ز کشتن دلدار چو آب نیل دو رو دارد این شکنجه عشق به اهل خویش چو آب و به غیر او خون خوار چو عود و شمع نسوزد چه قیمتش باشد که هیچ فرق نماند ز عود و کنده خار چو زخم تیغ نباشد به جنگ و نیزه و تیر چه فرق حیز و مخنث ز رستم و جاندار
دست نزن قلبم شکست...
ما را در سایت دست نزن قلبم شکست دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : nilo englisiii18996 بازدید : 277 تاريخ : چهارشنبه 8 خرداد 1392 ساعت: 10:04